432 هرتز

خواب

چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۳ ب.ظ

بی خوابی زده بود به سرم ،گفتم :"امروز یه روز تازه س (نام کوچکم) پاشو یه روز برای خودت بساز که عاشقش بشی" پس صبح یک ساعت زود تر حرکت کردم برای پیاده روی، تا بلکه یاد استاد تربیت بدنی ترم قبل زنده شود و برای لحظاتی تربیت کنار گذاشته شود  تا شاید عقده ها پاک شوند! اما متاسفانه توی این کشور ، توی هر پیاده رو، لوکوموتیو هایی هستند که هم سیگار دود میکنند و هم فلسفه ی پیاده روی را....

در مکانی که هستم صبح ها، اکثر بانوان جمهوری اسلامی ایران با سگ های خود قدم میزنند. تدریس یار درسی از درسهای ترم پیش ، از فاصله ی نه چندان دور می آمد و با نگاهی ترسان به یکی از همین سگ های قلاده به گردن از کنارش عبور کرد و ما را از ترس آن سگ محل سگ نگذاشت :///

دیدن این همه بی رگی و بی رنگی ها ،برای من به حد مکفی خسته کننده بود ، خواب بر من غالب شد ، در کنج پارک افتادم و این بیت در ذهنم متواتر می گشت:

وقتی خمار خوابم،کی بی قرار عشقم؟!

۹۵/۰۶/۲۴
432 هرتز باگ فکریم

نظرات (۷)

:)
پاسخ:
:)
۲۴ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۸ شهریار صامت
مثل اینکه عاشق خوابین...):
البته نعمتیه برای خودش.



پاسخ:
آره تا خوابم بیاد باید بخوابم نخوابم افسرده میشم ، اما خوشبختانه خوابم زیاد نیست...
یاد ایامی ک با دوست میرفتیم پیاده روی
چه چیزها که ندیدیم و چه شاخها که رو سرمون فر نخورد!!!
پاسخ:
ایام همچنان به کامتون... :)))
سگ های قلاده به گردن یا انسان هایی که بنده و قلاده به گردن نیازهاشون هستن؟
نمیدونم چرا این به ذهنم رسید!
پاسخ:
برای همینه که عموما همین انسان ها از نبود آزادی گله دارن در حالی که خودشون به آزادی یه زبون بسته هم بهایی نمیدن...
بهترین لحظات زندگی شماا لحظاتی بوده که در خواب بودی
پاسخ:
نه همیشه خیلی بستگی به مکانش داره :)))
نفهمیدم چی گفتین...ولی من خودم ب شخصه عاشق این سگ کوچولو پشمالوهام....و نمیدونم چرا خدا این نازنازی هارو نجس اعلام کردن...
دارم ب این فکر میکنم ک اگه تو ی کشوری با دینی بغیر از اسلام و ی جایی جدا از این همه محدودیت زندگی میکردم....تبدیل میشدم ب ی مفسد فی الارض....
پاسخ:
نه نمیشدین اصولا انسان دوست داره با محدودیت ها مبارزه کنه اگه نباشه اصلا به ذهنتون نمیرسه که این کار میتونه هیجان انگیز باشه...
به نظرم ما یه گونه جانوری هستیم سگ ها یه گونه ی دیگه ، نباید براشون محدودیت ایجاد کنیم....
انقدر بدم میاد از این روزهایی که قراره به زور خودت رو از رختخواب بکشی بیرون تا عاشقشون شی! 
پاسخ:
منم اولش زیاد بدم میومد اما تکرار باعث شد عادی بشه :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">