432 هرتز

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

سلام ، ببخشید من راهمو گم کردم از این طرفا سر در آوردم وگرنه کی حال داره تو این سن بحران و اوضاع اقتصادی به جای دعا و عبادت خدا بیاد اینجا چیز میز بنویسه تا بعدش دو دغل دوست (بعدا کاملا میگم این دو نفر چه موجوداتی هستند) به تمام افکار درونیش و راز های زندگیش پی ببرند البته توی زندگی هیچ چیز برام مهم نیست از جمله این که یک فرد آشنا به آدرس وبلاگم پی ببره !
همون طور که عرض کردم در مدتی که نبودم به پرستش خدای متعادل مشغول بودم تا همین امروز... امروز ازون روزای نادری بود که تونستم وضو نماز صبحمو تا نماز ظهر نگه دارم به همین دلیل خیلی شاد و شنگول رفتم نماز خونه و الله اکبر...رکعت دوم بودم که تا به حال به این میزان اخلاص نرسیده بودم مطمئن باشید من کلمه ای از حرفای دو نفری که انتهای نماز خونه توی اینستا میچرخیدن در دیالوگ زیر جا ننداختم :

-ا افشین یدالهی هم فوت شد شاعر خیلی خوبی بود...
+خدا رحتمتش کنه بیشتر ترانه سرا بود تا شاعر ، بیشتر ترانه های احسان خواجه امیری رو این گفته بود...
-شعر و ترانه مگه فرق داره؟!
+ ترانه رو باید توی چهارچوب یه آهنگ بگن اما شعر نه هر جور میخوان میگن کلا دستشون بازه زیر کرسی هم میگن...

نویسنده انتظار داره خواننده نکته سنج و دقیق باقی مانده ی سخنرانی های این دو دوست را در مورد ریشه ی لغتی خاص پیش بینی کند زیرا از ادامه دادن آن ، آن هم در این مکان و در این زمان اخلاقی نیست.

گفتم دو دوست جا داره آن دو دغل دوست که درابتدا یادشان را گرامی داشته ام به همراه وبلاگشان به طور مبسوط نقد و بررسی کنم :
با توجه به ضرب المثل دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید وبلاگ افکار سرگردان که پست هایش با هشتگ "گنگ نوشته"(gangsta sheet) بیشتر نمود عملی موضوع بحث امروز در نماز خانه است یکی از بهترین وبلاگ هایی است که وقتی فاز مشخصی ندارم و دلم میخواد چرت و پرت بگم میخونم. بگذریم که نویسنده ی این گنگ نوشته ها با گرفتن گوشیم بدون هیچ بهانه ای و خیلی آسون آدرس وبلاگمو دزدید
 و اما بعد...
کاش به من می آموختند
به گوشی کسی دست نزنم
ققنوسوار...


آقای یک که بدون شک بهترین و صمیمی ترین رفیقم توی اون دانشگاه کوفتی بود که بار ها به خاطر اشتباه های عمدی افکار سرگردان از شدت خنده مردیم نویسنده ی وبلاگ الکترون آزاد هست وبلاگی که به روز نمیشه اما هر بار همون چند تا پستو میخونم پر هام میریزه...


گفتم پرهام یادم اومپ سر کلاس اندیشه  ، همیشه کنار پرهام میشینم رنک کامپیوتریاس از وقتی دیدمش واسش فرقی نداشت زمستون باشه یا تابستون برف باشه یا بارون ایشون فقط یه تیشرت سبز یشمی تنش بود حالا امسال هم که این رنگی طور مد شده خدا بهمون پول که نمیده کلاسمون بره بالا اینو دوست خودمون حسابش نکنیم حداقل صبر بده ...


امسال هم سال مرگ و میر ناگهانی به لطف خدا داره تموم میشه بهترین آهنگی که امسال گوش دادم از skin بود اصلا نمیشناسمش ولی واقعا صدا سازیش عالی بود 




از طرفی نزدیک عید میشه همه جا آهنگ کودکانه فرهاد شنیده میشه که آدم بدش میاد اگه شمام اینجوری هستین این ورژن آهنگو که خود شاعرش یعنی شهیار قنبری میخونه رو گوش بدید یکم کامل تر هم هست هر چند آخرشو نمیپسندم 





این چند وقتی که پست نذاشتم تقریبا کلا توی پنل مدیریت هم نیومدم الآن دیدم یکی از بهترین وبلاگ نویسایی که میشناسم تو کانورسیشن خصوصی که ایجاد شده بود به خاطر تاخیر یه روزه گفتند " معذرت خواهی بنده رو هم بابت تاخیر در پاسخ قبول بفرمایید. در سفر بودم و امروز برگشتم" حالا من موندم بعد از 10 15 روز چطوری عذر خواهی کنم :))) بعضی ها واقعا خوبن دیدید میگن درخت هرچی پربار تر افتاده تر...


پیشاپیش سال نو  و  عید غدیرخم به تقویم شمسی مبارکتون باشه :)

432 هرتز
۲۵ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۴۴ ۵ نظر