تردید مبهم
آدم سه روز برای امتحانی وقت داشته باشه بره توی پرتال برنامه رو نگاه کنه و بشینه مثل خر بخونه :| (البته این خر خیلی تنبل تر از این حرفاس) اما حس عجیبی داشته باشه که چرا کسی راجع به امتحان ازش سوالی نمیپرسه ولی چند بار میره توی پرتال چک میکنه خیالش راحت میشه که همه چی درسته و به خوندن ادامه میده تا اینکه میرسه شب امتحان رفیقش پیام میده :
-خوندی؟
- آره
- از روی چی ؟
-از روی اسلاید ها
- توضیح نداره که ولی واسم بفرست..
اینجابود که اون آدم فکر می کرد خیلی تیزه توی دلش گفت من که بدون توضیح هم متوجه شدم اما پس از فرستادن اسلاید هاچند پیام (اینجا نمیشه دقیقشو گفت) در مفهوم گند زدی فردا که اینو امتحان نداریم از تمام افرادی که در خوابگاه کنار رفیقش بودند رو دریافت میکنه...
اون فرد با جمله ی خدایا شکرت که قبل امتحان فهمیدم از ساعت 11 شب میشینه کتاب 800 و خورده ای صفحه ایه درسی که حتی کلاسشم نرفته رو تا صبح میخونه !
اون آدم بد بخت من بودم که با حادثه ی اخیر به زیبایی جمله ای از مصطفی مستور( البته با تحریف فراوان) ایمان آوردم:
خوندن اشتباه برنامه امتحانی در پرتالی که دیدنش کلافه ات می کند تردید مبهم ات را به یقینی روشن تبدیل می کند : عاشق شده ای :)
موفق باشین