432 هرتز

اگه جمع بشینیم قطعا میمیریم!

دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۳ ب.ظ

- آقا سر دوراهی میرید؟!

-دوراهی یوسف آباد؟!
-بله
-بشین

توی صندلی عقب تاکسی یه پیر مرد بود با یه دختره... کنار دختره نشستم ، عادت دارم دستگیره تاکسی رو محکم نگه دارم و خودمو به چسبونم به شیشه طوری میشه که کم ترین حجم از فضای صندلی رو اشغال میکنم...
داشتم سوار تاکسی میشدم تعجب کردم که چرا پیرمرده کیفشو به جای اینکه بین خودشو و دختره قرار بده، سمت در قرار داد!  وسط های راه دیدم پیره مرد هی پاهاشو باز تر و باز تر میکنه و دختره هم که ترسیده هی خودشو به سمت من شیفت میده.

من گفتم:آقا اینجا پیاده میشم!
راننده: اینجا که دو راهی نیست! 
من: اشتباه گفتم منظورم همینجا بود...

 برای اینکه دختره راحت تر باشه پیاده شدم...هدفون در گوش قرار دادم، آهنگی از راجر سابیرانا ماتا پخش کردم و بقیه مسیرو پیاده رفتم  ولی انتظار داشتم مثل فیلم های هندی دختره هم پیاده میشد از من مثل اون قهرمانی که توی المپیک مدال طلا گرفت،خواستگاری میکرد و سال ها کنار هم عاشقانه زندگی میکردیم ولی حیف که نه اینجا هند بود! نه کارم ارزش مدال طلای المپیک رو داشت! :)))

من کاری به مسایل شرعیش ندارم، راستش متاسفانه من خودم آدمی هستم که انجام هر گونه گناهی ترسی ندارم اما انسانیت حکم میکنه به حریم و عقاید دیگران احترام بذاریم مخصوصا وقتی که فردی توی شرایط خاصی قرار میگیره، نباید از اون شرایط سو استفاده کنیم... حالا نمونه ی بالا از نوع شدیدش بود گاهی تجاوز ها خفیف تره مثلا داشتم توی مترو قرآن میخوندم همزمان با هدفون یه آهنگ ترنس هم گوش میدادم فردی با ظاهری بسیار مذهبی نشسته بود کنارم هی خودشو بهم نزدیک کرد...گوششو تقریبا چسبوند به گوشم تا ببینه چی گوش میدم ..از نزدیک شدن صورت غریبه ها به صورتم حساسیت دارم و موهای دستم سیخ میشه! گاهی هم خودم....

۹۵/۰۶/۲۲

نظرات (۱۳)

اورین اورین (ایکن دست زدن)
راستش خودمم مث اون دختر تو همچین موقعیتی قرار گرفتم و عییی چندش. مجبور شدم دو ایستگاه پایین تر پیاده شم. متاسفانه سوپرمنی چون شما تو تاکسی نبود بلکم عاشقش بشم خخخ
بعد اینکه یه سوال برام پیش اومد،!! شما که نفر سوم بودی، اون اقا هم ک دم پنجره بود! بعد اون خانم وسط بود عایا؟!! خب موقع سوار شدن شما باید پیاده میشد ک شما بشینید اول!!معمولا دخترهای باحیا این کارو میکنن!
پاسخ:
آره وسط بود ولی پیاده نشد بذاریم رو حساب بی تجربه بودنش
چقد اتفاق مشابهش برام پیش اومده و چقدر حرص خوردم یا بهتر بگم عذاب کشیدم..متنفرم ازین ادمایی ک حد و حدود خودشونو رعایت نمیکنن...باور کنین بزرگترین دلیلی ک رفتم ماشین خریدم همین بود!
پاسخ:
برای من هم زیاد اتفاق افتاد طوری که ریشمو بزنم باید خیلی مراقب باشم! حیف مرفه نیستم برم ماشین بخرم...
چی بگم والا!!! 
نگاه مثبتش اینه! ولی تجربه؟!! مگه اولین بار بودش که سوار وسیله نقلیه عمومی میشده؟!! من که انقدر مثبت فکر نمیکنم والا :/
پاسخ:
قبول دارم گاهی هم افرادی هستن که ... ولی به اون بنده ی خدا نمیومد...
من جای دختره واقعا از شما تشکر میکنم خیلی شرایط بدیه...خیلی خوبه که اون دخترو درک کردین فقط حیف ماجرا فیلم هندی نشده:-D 
پاسخ:
ممنونم ولی نیت من خیر بود نمیدونم چرا متوجه نشد...:)))
یه بار یه مسیره تقریبا دوساعته رو صندلی پشت نشسته بودم و دوتا پسر کنارم بودن،چون توی اون مسیر امکانش بود همیشه صندلی جلو مینشستم ولی اونروز عجله داشتم و نمیتونستم منتظر بمونم،خلاصه تمام اون مسیر خودمو چسبوندم به در و اواخر مسیر تازه پسره خودشو جمع کرد سمت اون یکی پسره و تو دلم گفتم حالا زود متوجه شدی!نتیجه ش این بود که تا دو روز دست راست به انضمام کتف و شونه ام درد میکرد!!!
کار شما قابل تحسین و ستایش ه،اگر مدال طلای المپیک بهتون ندادن،مدال ارزشمنده انسانیت که ارزش طلا رو داره بهتون تعلق میگیره.
پاسخ:
یه بار مشابه این پیش اومد چند روز عذاب وجدان داشتم چرا کاری نکردم نمیخواستم این ناراحتیم تکرار بشه ...فقط به خاطر خودم انجام دادم تا چیزی نبینم...
عادت دارم کامنتارو بخونم.اینکه دختره وسط افتاده دلیل بر بی حیا بودنش نیست.تنها دلیلش سادگی و بی تجربگیه.آدم معمولا از مردهای مسن انتظار رفتار بزرگوارانه داره ولی متاسفانه خود من هم ۶۰ درصد مزاحمتا و مشکلاتی که تو رفت و آمدهام بیرون خونه برام به وجود اومده،از طرف آقایونی بود که سن و سالی ازشون گذشته...
پاسخ:
نظر منم همینه ....متاسفانه در 80 درصد مزاحمت هایی که واسم پیش اومد افراد مسنی بودن...
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۲۷ شهریار صامت
کار شما تحسین برانگیز بود...
نگاه شما به دنیا تجربه بالا شما رو میرسونه..
پاسخ:
ممنونم ، یه بار کاری نکردم خیلی پشیمون شدم...
دختره رو نباید تنها میذاشتید:)بنده خدا وضعیت پراسترسی داشت:)
سرک کشیدن تو کار مردم مخصوصا تا این حد خعلی چندش آوره!ولی خب!بعضیا اپراتورای خدا رو زمینن بعضیا هم حق تفتیش دارن کلا.هر کس به نحوی مجوز به خودش میده!!
پاسخ:
توی اون وضعیت دختره از همه ی مردا متنفر بود... :)
من از سرک کشیدن خیلی خوشم میاد اما حیف...  :|
ممنون از دنبال وب بنده
اشکال داره وبتون رو دنبال کنم ؟؟؟
پاسخ:
من که تا به حال وبلاگی رو دنبال نکردم :) کلا ترجیح میدم خودم به وبلاگ ها سر بزنم اینجوری لذت بیشتری میبرم نباید نوشته های قدیمی وبلاگیو به خاطر اینکه پست جدیدی نمیاد توش تنها گذاشت...
نه اگه دوست دارید اشکالی نداره :)
حالا شما جای برادر کوچیکۀ من. بیا بغلم بوس ت کنم :*
کارت ارزشمند بود. خیلی.
پاسخ:
ممنون برادر :))))
 جامعه مارو ببین تروخدا
پیری و معرکه گیری؟ 
وقتی پیرمردای ما انسانیت ندارن یه سریاشون دیگ چه انتظاری از جوونا میره:/
+برا همینه که ما دخترا ترجیحا صندلی جلو میشینیم دیه:/
پاسخ:
متاسفانه همگانیه..پیر و جوون،زن و مرد نداره...
+همه ترجیح میدن جلو بشینن :)))
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
من با اونی که کله میکشه ببینه چی گوش میدی کار دارم. اوفففففف!
جامعهٔ فضول، مردم ****، حکومت.... هاه!😬
پاسخ:
دقیقا...
اتفاق های مشابه این خیلی زیادن. جالب اینه ربطی به سن و اینا هم نداره من یادمه کلاس پنجم بودم که یه مرد تو تاکسی رسما دستشو گذاشت پشت کمرم!جالبیش اینه که چون بچه بودم کسی منو جدی نگرفت! در نهایت خودم مجبور شدم پیاده شم!
پاسخ:
کلاس پنجم!!! آخه چقدر میتونه یه نفر کثیف باشه.....متاسفانه برای همینه بچه بیشتر توی خطر هستن مخصوصا پسر بچه ها !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">