432 هرتز

خودکشی

سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ ب.ظ

چند ماه پیش به دلیل حوادثی که واسم افتاد اصلا حال روحی خوبی نداشتم و دلم میخواست خودکشی کنم البته بیشتر به قصد انتقام از کسانی بود که حال بدم رو تشدید کردن....خب مرحله ی بعد از تصمیم گرفتن برای خودکشی انتخاب روش خودکشی بود.از اونجایی که من از بچگی طاقت درد و خون نداشتم و ندارم ، رفتم توی گوگل سرچ کردم : روش های کم درد خود کشی... به نتایج جالبی رسیدم...

اول اینکه احتمال داره خودکشی با موفقیت همراه نباشه پس باید درصد موفقیت روش انتخابی بالا باشه... مثلا میری خودتو از ارتفاع بندازی بعد زارپ میوفتی پایین، پخش میشی رو زمین ،انتظار داری همین لحظه ها جناب ملک الموت رو ببینی...از اونجایی که از بچگی یه جورایی لوک خوش شانس بودی میبینی قطع نخاع شدی ، حالا این زندگیت گل بود به سبزه نیز آراسته شد.

دوم اینکه باید ببینی زمان گذر از این دوزخ تا پا نهادن به دوزخ بعدی چقدر طول میکشه که به طور مستقیم به روش انتخابیت بستگی داره مثلا با شات گان بزنی توی قلبت که رکورد کمترین زمان رو داره حدود 84 ثانیه طول میکشه که به نظرم باز هم زیاده...هر چی این زمان بیشتر باشه احتمال پشیمون شدن بیشتر حالا دم مرگ حوصله ی پشیمونی ندارم اصلا.

سوم مهمترین مساله میزان درده ، من از بچگی علاقه داشتم برق منو بگیره بمیرم اما تحقیق کردم دردش ده برابر رفتن زیر قطاره ، اصلا جالب نیست...کلا مرگ بدون درد نمیشه. اما این ظلمه به خودم..

چهارم امکانات و قیمت تموم شده،مثلا انفجار خیلی روش خوبیه به همه پیشنهاد میکنم اما مگه مواد منفجره به راحتی پیدا میشه تازه به نسبت گرونه خدایا خودکشی با کلاس و بدون درد هم واسه مرفه های بی درده ...البته انفجار یعنی از هم پاشیدن تمام بدن یه وقت با کبریت بازی اشتباه نشه :|

پنجم، مرگ باید بدون ذلت باشه ، مثلا افتادن زیر مترو  گزینه ی خوبی بود اما فکر کردم خودمو بندازم زیر مترو ، حداقل 20 دقیقه طول میکشه جنازمو جمع کنن و مترو حرکت کنه و ملت توی این 20 دقیقه روح من که خوبه تمام خاندان و هفت نسل قبل و بعد  منو مورد عنایت قرار میدن.

به هر حال انتخاب بین بد و بد تر بود یه چند تا روش انتخاب کردم  گفتم من که نهایتش دو هفته ی دیگه به جمع جهنمیان ملحق میشم بذار این دو هفته رو واسه دل خودم زندگی کنم فکر خوبی بود اول رفتم یه گوشی ازینا که شبیه ماشین حساب مهندسی کیلویی دکمه دارن خریدم از چند سال پیش عقده ی این مدلی ها داشتم :) بعدش رفتم یه برد fpga و یه هات ایر خریدم عقده ی اینا رو هم داشتم هر چند هنوز هم استفاده ی زیادی نکردم.. نشستم سریال گیم اف ترونز رو دیدم..رفتم هر چی آلبوم موسیقی بود توی اینترنت دانلود کردم بدون توجه به قانون کپی رایت...رفتم شمال ماهیگیری...آشپزی کردم هر چند نیمرو بود و بوی مرغ زنده میداد :| و .... خلاصه هر کاری دلم خواست انجام دادم طوری که دیدم زندگی میتونه چقدر لذت بخش باشه...

ته دلم من از خودکشی و انتقام واقعا منصرف شدم اما فکر میکردم که اینجوری پیش خودم تحقیر میشم، تصویر همه ی اونایی که منو دوست دارن اومد توی ذهنم هر چند از دستشون دلخور بودم اما حساب کردم بهشون بابت خیلی چیزا بدهکارم حتی به آهنگ هایی که هر روز به حرفشون گوش میدم هم بدهکارم تازه خسته تر از اونی بودم که اوف برم اون دنیا....

خلاصه بیخیالش شدم و  اون شرایط بحرانی رو رد کردم،بد ترین کار ممکن کشتن یه نفره و بهترین کار ممکن اینه آدم با نفسش بجنگه و قوی تر بشه الآن اگه اون شرایط باز هم تکرار بشه من میتونم با بدون فکر به خودکشی از پسش بر بیام!


زندگی مثل رینگ بکسه و قهرمان واقعی اونی نیست که هیچ وقت زمین نخوره، اونیه که ضربات حریفش هر چقدر هم محکم باشه باز با غیرت تا آخرین نفس پاشه و ادامه بده و حتی به این فکر نکنه که از قصد خودشو، رو زمین بندازه!

۹۵/۰۶/۲۳

نظرات (۱۴)

تا همچین شرایطی پیش نیاد آدم به فکر خوش بودن و آسون گرفتن نمیافته
ولی تجربه ی خوبیه
پاسخ:
آره واقعا ... الآن خیلی از خودم راضیم دیدم نسبت به زندگی تغییر کرده..
خداروشکر صرف نظر کردی
راستی دوباره باید جشن تولد بگیری واسه امروز
چون تازه به دنیا اومدی
شیرینی ما یادت نره
پاسخ:
امروز نبود چند ماه پیش بود...
اوضاع مالیم چند وقتیه اصلا خوب نیست به طوری که اگه پول داشتم پتاسیم نیترات و گوگرد میخریدم خودمو منفجر میکردم :)))
من تا حالا دو بار خودکشی کردم. آخریش همین یک ماه پیش بود.
منم تو گوگل برای خودکشی سِرچ کردم.
پاسخ:
خدا رو شکر که طوریتون نشد...که شب جز تیرگی چیزی نداره...
کاش منم میتونستم واسه یبارم که شده کارایی که دلم بخواد رو انجام بدم. اتفاقا دلیل بی انگیزگی من به زندگی اینه که نمیتونم کاریو انجام بدم که دلم میخواد. زندگی نکبتی. 
پاسخ:
میشه کارایی آدم دلش میخواد رو انجام بده ولی معمولا ریسک نمیکنیم و توی قفسی که توی ذهنمون ساختیم میمونیم....
مثلا خجالت کشیدن های بی مورد که زیاد واسم اتفاق افتاده
واسه هرکس یجوره. گاهی محدودیت هایی که اجازه انجامش رو به آدم نمیده. نه محدودیت هایی که خودت ساختی، محدودیت هایی که دیگران واست ایجاد میکنن و تو به هیچ وجه نمیتونی ازش رد بشی!!
پاسخ:
آره خب ، خیلی از کار ها به دیگران مربوط میشه و خیلی از کارها هم شرایطش نیست...دلم میخواست برم پاریس
ولی میشه چیزی پیدا کرد توی محدوده ی خودمون و ازش لذت برد...مثل شکلات تیوبی فرمند :|
والا شما دیگه خیلی دلت خوشه. عندِ آرزوی من یبار رفتن تا قلعه رودخانه. بعد اونوقت حرف از پاریس میزنی؟!!! بعد جای من بودی چیکار میکردی؟!! والا :/
پاسخ:
تجربه ثابت کرد همیشه با مبالغه آرزو و دعا کنیم بهتره مثلا واسه رفتن به پاریس دعا کنید تا خدا دلش به رحم بیاد مجوز رفتن به قلعه رودخان رو بده :)
حالا پاریس هم مبالغه بوده...ولی پاریس رو خیلی دوست دارم اخه بیشتر افرادی که طرفدارشونم اونجا هستن الآن
از خودکشی حرف نزن... لازم نیست بعضی چیزهای خصوصی‌ات رو بلند تعریف کنی ;)
پاسخ:
درسته نباید اینکارو کنم اما کسی منو نمیشناسه اینجا...
بله، اینو که خودم میدونم که باید آروزهای بزرگ داشت تا حداقل به نیمی از اون دسترسی پیدا کنیم. من منظورم خواسته های معقول واسه زندگی بود. وگرنه کیه که ارزوی رفتن به اون سر دنیا رو نداشته باشه!! خواستم بگم که از رو دلخوشی تصمیم به خودکشی گرفتی!!
میخوای یکی از پست های رمزیمو بخونی؟!! البته که نمیتونی بخونی ولی فقط کافی بود یکی از اونا رو میخوندی، اونوقت بجای خودکشی از خوشبختی خودت صحبت میکردی که چقدر خوشبختی!!
پاسخ:
از روی دلخوشی نبوده من خوشم نمیاد آه و ناله کنم ولی شرایطم یه زمانی خیلی سخت شده بود...البته آمار نشون میده که اونایی که توی رفاه بودن بیشتر خودکشی کردن... فراز و نشیب برای همه هست من الآن کاملا خوشبختم اگه دوباره حالم بحرانی شد از پست های شما کمک میگیرم.
۲۴ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۲۱ شهریار صامت
چه زندگی پر تنشی. چه خوب که ازش به بهترین شکل رد شدین. واقعا افرین داره...
ایشالله که هیچ وقت دیگه تو همچین موقعیتی قرار نگیرین.
گاهی اوقات توی یه برهه های زمانی یه فکرهایی به ذهنمون میرسه که یه هفته بعد فکرش رو که میکنیم میگیم عجب دیوونه بازی در آوردم. اینه که درسی که ازشون میگیریم رو فراموش نکنیم ولی خود اشتباه و چرا. فکر کردن به چیزی که ارامشمون میده از روی ناچاری تو یه موقعیت هم بهترین راهه...
پاسخ:
ممنون همچنین ، آره فراموشی بزرگ ترین نعمت خدا بعد از خوابه :)))

گاهی شرایط خیلی سخت میشه ولی خب...میگذرد:) هزار تا راه هست برای فرار ازاین دست افکار...در شرایط سخت رسیدن به اون راه هاهم سخته ولی از خودکشی بهتره!
در ضمن جون آدم خیلی عزیزه.الکی نیست ازش گذشتن!
پاسخ:
بله کاملا درسته ...ولی از دست این افکار هر چقدر فرار کنیم تا شرایط یکم سخت بشه باز هم میان باید واسمون عادی بشن....
واقعا خودکشی راه خیلی فجیعیه  برای نجات از این دنیا...
امیدوارم جنون خودکشی در ذهن هیچ کس نگذره=[
با جملات پایانی موافقم👌👊👊👌


#خودکشی نکنید
پاسخ:
ایشالا که کسی خودکشی نکنه...
بهترین روش خودکشی با گازه...ک بخابی و بیدار نشی....
و دومی سرنگ هوا....فکر نمیکنم خیلی طول بکشه....
پاسخ:
با گاز احتمال مردن کمه...مگر این که کربن مونو اکسید باشه که اونم دردش کم نیست و 20 دقیقه ای طول میکشه...
سرنگ هوا رو دقیق نمیدونم ولی میدونم باید توی رگ زده بشه برای اونایی که پزشکی میخونن خوبه...
من خیلی بچه تر از اونیم که پند و اندرز راه بندازم ولی میدونی همه ی اینا میگذره مهم اینه که تو خوشحال باشی و به خودت افتخار کنی.خوشحالم که بیخیال خویش آزاری شدی:دی
پاسخ:
بزرگی یا بچگی به سن نیست...همین که شما با اینکه جوون تر از منی اما به نتیجه ای که من چند ماه پیش رسیدم از قبل باور دارین یعنی بیشتر از من میفهمین...
همیشه دوستام بهم میگفتن تو اندازه اون موجود چهارپاام نمی فهمی‌ دل یه جوونو بااین جوابت شاد کردی :)
ولی خب فکر کنم همه این برهه «من خودمو میکشم»رو داریم.یه واکنش کاملا عادیه نسبت به لوس بازیای زندگی!
:دی یعنی باورم شه به من گفتین می فهمم؟!
نه بابا رشته خیال من کجا بیشتر ازتو میفهمم بی تعارف من جوجه دبیرستانی بیش نیستم.:دی 
پاسخ:
 درخت هر چه پر بارتر است افتاده تر است..
بله حداقل با خوندن پستاتون متوجه شدم از نظر فکری خیلی از من جلو ترین...
تا به حال کسی رشته خیال صدام نزده بود خیلی خوشم اومد :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">