موضوع انشاء: از بهشت بنویسید و شکل آن را بکشید؟
نمیدونم بهشت کجاست هیچ وقت تصور درستی از بهشت نداشتم اما خوب میدونم که توی بهشت من هیچ دینی بد نیست و هیچ مرزی وجود نداره ،تا انسان ها به خاطرش هم نوعشونو نابود کنن...
از نظر ظاهر بهشت میتونه همین اتاق من یا یه ساختمون توی لاس وگاس باشه کاملا بستگی به حس اون لحظه داره ،الآن دلم شمال خودمونو بیشتر میخواد مخصوصا توی همین فصل که میشه تا خود صبح با صدای قورباغه ها به تماشای ستاره نشست...
توی بهشت من مثل هر جای دیگه مشکلات زیاده، اما همیشه آرامش هست شاید یکی از دلایلش اینه برای رفتن به جایی نیازی نیست تا مترو و اتوبوسی رو سوار بشی که مردم مجبورن مثل گوسفندها برن روی هم اما باز هم جا نشن به ناچار توی هم میرن و هزار بار خاندان همو مورد عنایت قرار میدن! از طرفی تاکسی های بهشت هم مثل اینجا نیست که صد تا فحش به راننده ها و مسافر های دیگه رو بشنویم و اگه پول خرد نداشته باشیم با کلمه هایی مادر بگرید مورد لطف و رحمت قرار بگیریم....
خیلی از مشکلات مردم بهشت من اصلا حل نمیشن اما مردم به خودشون فشار نمیارن ، میرن خودشونو سرگرم میکنن تا از فشار روانی مشکلات کم بشه مثلا تلویزیون رو روشن میکنن میبینن فیلم های کریستوفر نولانو داره نشون میده کلی کیف میکنن دقیقا بر عکس اینجا که تلویزیونو روشن میکنی کلی سوییپ میکنی اما میبینی هر کانال آه و ناله نشون میده تا مشکلات بقیه هم پدرتو دربیاره...
مطمئنم اگه همه به آخرت مومن بودن و معنویت جایگاه خودشو داشت برای دیدن خدا نیازی نبود دو دوتا چهار تا کرد ،خدا رو میشد روی لبخند هر کسی دید ، شاید اون وقت برای من بهشت همین جا بود...
این بود انشای من در مورد بهشت.
یکی از وبلاگ ها پیشنهاد کرده بود بهشتتان را به تصویر بکشید! پیشنهاد خوبیه چون منم علاقه دارم بدونم بهشت بقیه چه شکلیه :)